آمار بازدید

» تعداد افراد آنلاین: 33
» بازديد امروز: 2577
» بازديد ديروز: 3607
» بازديد کل: 6956

کتاب آناکارنینا (2جلدی)

تولیدکننده:
ناشر نگاه
قطع کتاب رقعی
مترجم مشفق همدانی
سال انتشارشمسی 1401
نوبت چاپ 1877
نویسنده لئو تولستوی
نوع جلد شومیز
تعداد صفحات 1004
توضیحات کتاب آناکارنینا اثری است از نویسنده، فیلسوف و عارف نام آشنای روس، لئو تولستوی که به همت مشفق همدانی ترجمه شده و از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. تولستوي در اين رمان دو جلدی که داستانی پیچیده حول خیانت، خانواده، ایمان، ازدواج، آرزو، زندگی مردم و جامعه اشرافی روسیه زمان خود دارد، برخي از انديشه ها و تفكراتش را در قالب مكالماتي كه ميان شخصيت ها شكل مي گيرد بيان مي سازد و خواننده را به تفكر وا مي دارد. داستان تنها بر شخصيت اصلی که آناكارنينا نام دارد، تمركز نکرده و به بررسي افكار و سرنوشت ديگر شخصیت ها نيز مي پردازد. شروع قصه از اختلاف زناشويي ميان يك زوج است كه با ميانجيگري و دخالت آناكارنينا به آشتي منجر مي شود و پس از آن اصل قضيه آغاز و فضاي داستان شكل مي گيرد. آناکارنینا که همسر مردی قدرتمند و معروف است، زندگی زناشویی به ظاهر خوب اما خالی از عشق را تجربه می کند. او که برای دیدار برادرش راهی سفر شده، در این میان با مردی جوان آشنا می شود و این آشنایی به رابطه ای خارج از چارچوب خانواده منجر می شود. داستان این کتاب علاوه بر روایت ماجرای عشق ممنوعه آنا و پسر جوان، دو داستان عاشقانه دیگر را پیش می برد و سرنوشت هر عشق را به تماشا می گذارد. اثر حاضر با حال و هواي عاشقانه- اجتماعي، از روندي شيرين برخوردار است و فضاي اشرافي و آداب و رسوم نجيب زادگان، كه مربوط به زمان روايت ماجراست، در آن احساس مي شود.
 

گزیده ای از کتاب

خودش را آن قدر مقصر و جنایتکار می دانست که جز طلب بخشایش از خدا راه دیگری برایش باقی نمانده بود و چون کس دیگری در جهان جز مرد جوان نداشت از او بود که درخواست پوزش می کرد. هنگام نگاه کردن به او سرافکندگی و حقارتش چنان به نظرش واضح و مبرهن می آمد که نمی توانست کلمه دیگری بر زبان راند. ورونسکی نیز خود را درست مانند آدم کشی می دانست که در مقابل جنازه بی جان مقتولی ایستاده باشد. این پیکری که به دست او قربانی شده بود، عشقشان و یا در حقیقت نخستین مرحله عشقشان بود. خاطره اینکه این شرمساری تا چه اندازه برایشان گران تمام شده بود، خاطره ای دهشتناک بود. احساس بی عفتی و آلایش، آنا را خرد می کرد و در عین حال ورونسکی را نیز تحت تاثیر قرار می داد. اما ترس و وحشت قاتل در مقابل جسد مقتول هرچه باشد، چاره ای جز آن ندارد که جنازه را مخفی کند و یا آنکه آن را قطعه قطعه نماید و از جنایت خود استفاده کند و به همین جهت با خشم خارق العاده ای بر روی جسد می افتد تا آنکه آن را قطعه قطعه کند. ورونسکی نیز مانند آن قاتل اینک صورت و شانه های آنا را غرق بوسه می کرد. زن زیبا دست او را به دست گرفته و تکان نمی خورد. آری این بوسه ها را به قیمت حیثیت و شرافتش خریداری کرده بود.

آری این دست که برای همیشه به او تعلق داشت مال همدستش بود. آن دست را بلند کرد و بوسید. مرد جوان در مقابلش به زانو افتاد و کوشید در چهره ساکت و مرموز او چیزی بخواند. آنگاه آنا با تلاش فراوان از جای برخاست و او را عقب راند. صورتش بیشتر از آن جهت تاثرانگیز و ترحم آور بود که به هیچ روی از زیبایی و دل انگیزی او کاسته نشده بود.

ارسال نظر:
اگر تصویر خوانا نیست اینجا کلیک کنید
همزمان با تأیید انتشار نظر من، به من اطلاع داده شود.
* نظر هایی كه حاوی توهین است، منتشر نمی شود.
* لطفا از نوشتن نظر های خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.