کتاب روانشناسی هیپنوتیزم

نوشته کابوک

از26 سال پیش با هیپنوتیزم آشنا شدم ودر ٤٠ سالگى درباده آن كتاب نوشتم بنابراين اگر بگويم، كه يك عمر درباره نوشتن اين كتاب زحمت كشيده ام سخنى به گزاف نگفته ام .
شما پس ازخواندن اين كتاب بخوبى متوجه خواهيد شد ، كه چقدر براى نوشتن آن ، كار ، مطالعه و وقت صرف شده است.
من درباره علم هيپنوتيزم كتاب نوشته ام ودرباره هيپنوتيزم هم تجربه وعمل فراوان دارم، هزاران نفر را هيپنوتيزم و آزمايش كرده ام و كتاب هاى دانتمندان أرويائى وامريكائى را مطالعه كوده وروشها و نظريات آنان رادر هيينو تيزم مجدداً عمل وآزمايش نموده ام.
اين كتاب مجموعه ايست از ترجمه كتابها ومجلات خارجى وخلاصه اى از كتابهاى فارسى بعلاوه آزمايشها وتجربه هاى شخصى.
تاسن 36 سالگى درباره هيپنوتيزم تجربه، آزمايش عمل ومطالعه نمودم ودر سن 36 از تهران خارج شدم ودر شهرستانهاى دور افتاده اى كه بى شباهت به دهكده ويرانه اى نبودند مسكن گزيدم ودرمدت چهارسال هزروز علاوه بركار اداريم 6 تا8  ساعت مشغول نوشتن و ترجمه شدم.
هرروزكه ازكار دولتى خود خلاص ميشدم ، ازساعت 4 يا 5 الى ١١ تا١٢ و گاهى تايك بعداز نيمه شب مطالعه ميكردم، ترجمه ميكردم، مينوشتم، وخط ميزدم بازهم مينوشتم، صبحها، ظهرها وروزهاى تعطيل هروقت فرصت ميكردم باز هم كار ميكردم، دراينمدت ٣ سال به جز خواندن ونوشتن به چيزى ديگر فكر نميكردم.
هروقت از كلبه محقر خود خارج ميشدم، بحمام يا قدم زدن ياخريد چيزى ميرفتم ، در همه جا ، كلمات ، جمله ها ، تصاوير ، نوشته ها در ذهن وچشم و روحم ميرقصيدند وسط راه ، توى اتوبوس ، در اداره ، درراه ، هنگام خواب و بيدارى هروقت مطلبى به خاطرم خطورميكرد، فوراً دردفترجه كوچك ویا روى تكه كاغذى يادداشت ميكردم.
بمدت چهارسال، خوابم، خوراكم ، عشقم ، هدفم ، جسمم ، جانم ، اين كتاب
شده بود.
مجموعه يادداشتها، نوشته ها وترجمه هايم به سه هزار صفحه رسيد، بيش از نصف مطالب راحذف ياخلاصه كردم، بقيه راوقتى به ماشين نويس سپردم ٩٠٠ صفحه شد، حالا نميدانم پس ازچاپ چند صفحه خواهد شد؟ كمتر يابيشتر ولى تلاش من اينست كه اين كتاب از ٥٠٠ صفحه وحداكثر از 600 صفحه تجاوز نكند
حذف مطالب، كار بسيار مشكلى است نوشته ها  بمنزله فرزندان نويسنده هستند حذف وطرد آنها دردناك است، خيلى شجاعت وبيرحمى ميخواهد، بهرحال حالاشما قادريد نتيجه بيش از ٢٥ سال تلاش شبانه روزى مراكه دريك جا جمع شده است، درعرض چند روز مطالعه كنيد.
من اگر دراين مدت به معاملات باخريد و فروش زمين و يا به وكالت ميپرداختم، حالاچه وضعى داشتم ؟ واجتماع درباره من چطور فكر ميكرد؟ وحالا چطور فكر ميكند؟ آنوقت بيشتر مورد احترام بودم يا حالا؟ !